زینب سادات مامان زینب سادات مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

زندگی من،زینب سادات

for ever...

i am with you for ever میدونم که دوری من سخته برات میدونم که چه قولایی دادی عزیزم میدونم دوست داری به همه این قولات عمل کنی میدونم نمیخوای که کم بیاری عزیزم... اما میثمم،همه زندگی من،تو هم یه آدمی تو هم انسانی ،یه صبر و تحملی داری تا یه جایی میتونی طاقت بیاری من اومدم تو زندگیت تا همه اینا رو کم کنم اومدم تا بشم آرامش بخش تو اومدم تا با هم این مسیرو بریم اومدم تا تنها نباشی دیگه... نمیخوام که دوری من رفتن این راهو برات سخت کنه دوست ندارم دوری از من روت اثر بذاره میدونم که سخته تنهایی رفتن اما عزیز دلم من همیشه هستم باهات تا ابد:* پ.ن:دیگران عکس friend شون رو دوثانیه بعد از اشنایی قاب میکنن و background میکنن همه جا ما بعد از ...
9 آبان 1392

دوری...

:)) گر تماس لب من با لب تو شرعی نیست،از همین فاصله دور لبخند تورا می بوسم:*:* هی یادش بخیر... چه دورانی بود،شیرین و پر از ترس و لرز... حالا که شرعی شده بازم باید از همین فاصله دور تو رو ببوسم:*:* خیلی دلم میخواست الان کنارت بودم تا سرتو میذاشتی رو دستام و تو آغوش خودم میخوابیدی اینجوری جبران همه اون بیداری هات و نخوابیدنات میشد. ببخش عزیزم ...
5 آبان 1392
1